از دست رفت،
جغد در کاشانهی جان،
ویران من.
#احمدپایمرد
#کلبه_گل_سرخ
#یکی_مثل_شما
لطفاکپی با#.ممنون
وبا آوازی سکر آور
به من که می رسی به روح آشفته ام پیوند می زنی
شور و اشتیاق را
شب را
بوسه را
التهاب را .
#احمدپایمرد
#یکی_مثل_شما
هکشده در نئون،با پیکسلهای بیخواب،
در بستر سردِ صفحهها گم گشته،بیتاب.
چشمان من روشن از برقِ بیمعنایِ نور،
انگار در زندانِ این شهرِ مجازی،مسحور.
تو،
گرفتار یه چت،با استیکرهای بیجواب،در حسرتِ یک واژهی پنهان،
غرقِ خواب.انگار سکوتی سنگین در صفحهها جاریست،
این ارتباطِ تهی،
پر از معنایِ واهی ست.
#احمدپایمرد
هکشده در نئون،با پیکسلهای بیخواب،
در بستر سردِ صفحهها گم گشته،بیتاب.
چشمان من روشن از برقِ بیمعنایِ نور،
انگار در زندانِ این شهرِ مجازی،مسحور.
تو،
گرفتار یه چت،با استیکرهای بیجواب،در حسرتِ یک واژهی پنهان،
غرقِ خواب.انگار سکوتی سنگین در صفحهها جاریست،
این ارتباطِ تهی،
پر از معنایِ واهی ست.
#احمدپایمرد
معبدِ رندوم،با موجهای اعتراف.
خرچنگهای کد،در غروبِ 404،
رستگاریِ تکه تکه.
#احمدپایمرد
معبدِ رندوم،با موجهای اعتراف.
خرچنگهای کد،در غروبِ 404،
رستگاریِ تکه تکه.
#احمدپایمرد
دلتنگ تو بودم،اما جز خیالت،هیچچیز
در آغوشم نلغزید.
سایهات روی دیوارهای ترکخوردهی ذهنم رقصید،
و من،با انگشتان سرد،
هوای نبودنت را لمس کردم.
ستارهها خاموش،و ماه، خجالتزده ازاین همه تنهایی.
دلم یک گوشه کزکرد،
و اشک،
تنها مهمان این شب شد.
#احمدپایمرد
#پنجشنبه_بی_او
دلتنگ تو بودم،اما جز خیالت،هیچچیز
در آغوشم نلغزید.
سایهات روی دیوارهای ترکخوردهی ذهنم رقصید،
و من،با انگشتان سرد،
هوای نبودنت را لمس کردم.
ستارهها خاموش،و ماه، خجالتزده ازاین همه تنهایی.
دلم یک گوشه کزکرد،
و اشک،
تنها مهمان این شب شد.
#احمدپایمرد
#پنجشنبه_بی_او
در دو سوی یک تنهاییِ واحد ایستادهایم.
یکی با کفشهایش،
دیگری با نفسهایش...
و هر دو،
به نبودن هم عادت میکنیم.
این تلخترین پیروزیست.
#احمدپایمرد
در دو سوی یک تنهاییِ واحد ایستادهایم.
یکی با کفشهایش،
دیگری با نفسهایش...
و هر دو،
به نبودن هم عادت میکنیم.
این تلخترین پیروزیست.
#احمدپایمرد
آهسته پرده را میلرزاند.
انگار کسی میخواهد چیزی بگوید.
اما،
فقط سکوت است که در فنجان تهنشین شده.
#احمدپایمرد
آهسته پرده را میلرزاند.
انگار کسی میخواهد چیزی بگوید.
اما،
فقط سکوت است که در فنجان تهنشین شده.
#احمدپایمرد