SamaneNoroozi
banner
samanenoroozi.bsky.social
SamaneNoroozi
@samanenoroozi.bsky.social
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود.
بعد از این همه روز بی‌بارونی و فلان، درست شب بارش شهابی باید ابر و بارون داشته باشیم. اونم بهترین بارش شهابی سال.
:/ / /
December 9, 2025 at 4:40 PM
یهو یادم اومد سال ۹۱ یا ۹۲ به یه دانشجوی سابق ۵۰۰هزار تومن پول قرض دادم. اونم پول رو گرفت و رفت که رفت. حتی یادمه یه بار براش شماره کارت فرستادم که پس بده، به رو خودش نیاورد. اون موقع حقوقم زیر یه میلیون بود، احمقی بودم. الان دیگه اسمش هم یادم نیست. ولی درس عبرتی شد برام که دیگه کار خیر نکنم.
December 8, 2025 at 5:02 AM
یک هفته پیش تو آشپزخونه بدوبدو می‌کردم که غذا رو بپزم. در فر باز بود و می‌خواستم سینی رو بذارم تو فر. حواسم نبود و ساق پاک رو با شدت تمام به کنج در کشیدم و یه زخم داغون ۱۰-۱۲ سانتی ساختم واسه خودم. درد شدید داشت و خون سیاه می‌اومد ازش!
الان بعد یک هفته زخمه داره بهتر می‌شه، ولی دردش همچنان خیلی زیاده.
December 7, 2025 at 6:15 AM
اپلیکیشنه رو زده ۱۷۰ مگ. مگه آفیس تولید کرده که این قدر سنگینه؟
December 4, 2025 at 8:19 PM
اون فایل سنگینه رو باز کردم و هر ترفندی زدم نتونستم دیتاهاش رو یه‌جا بردارم.
مجبور شدم دستی حدود ۱۰۰هزار خط اولش رو بریزم رو اکسل و باهاش کار کنم.
ولی به نظرم همین کافیه.
فقط باید یه دور دیگه همین کار رو بکنم ببینم تفاوت معناداری وجود داره یا نه.
December 2, 2025 at 4:30 AM
دلم برا خریدن و خوندن کتاب‌های جدید ضعف می‌ره؛ ولیکن چه کنم که بسته دست‌ و پایم.
December 2, 2025 at 3:05 AM
فایل رو باز کردم ولی هیچ رقمه نمی‌تونم دیتا رو وارد پایتون کنم و باهاش پیش برم.
۵۰۰ مگ نبود، ۶ گیگ بود!
سه ساعت گذاشتم دانلود شد، حالا هیچ برنامه‌ای گردن نمی‌گیره بازش کنه.
دنبال یه سری عدد و رقم بودم. لینکش رو تو کروم باز کردم و حالا چون خیلی سنگینه همه سیستم هنگ کرده.
بابا ۵۰۰ مگ عدد و اطلاعات این اداها رو نداره، سیستم جان.
November 27, 2025 at 3:48 AM
۵۰۰ مگ نبود، ۶ گیگ بود!
سه ساعت گذاشتم دانلود شد، حالا هیچ برنامه‌ای گردن نمی‌گیره بازش کنه.
دنبال یه سری عدد و رقم بودم. لینکش رو تو کروم باز کردم و حالا چون خیلی سنگینه همه سیستم هنگ کرده.
بابا ۵۰۰ مگ عدد و اطلاعات این اداها رو نداره، سیستم جان.
November 26, 2025 at 5:25 PM
دنبال یه سری عدد و رقم بودم. لینکش رو تو کروم باز کردم و حالا چون خیلی سنگینه همه سیستم هنگ کرده.
بابا ۵۰۰ مگ عدد و اطلاعات این اداها رو نداره، سیستم جان.
November 26, 2025 at 6:16 AM
من هر بار می‌خوام از شهر بیرون برم یا بین کلاس‌هام جابه‌جا بشم، تو ذهنم به مامان خبر می‌دم.
برام عادی نمی‌شه.
November 24, 2025 at 11:11 AM
گاهی اوقات از تساهل و تسامح و صبوری خودم تعجب می‌کنم.
قربون دست‌پا بلوری خودم هم می‌رم.
November 24, 2025 at 9:39 AM
از خستگی خوابم نمی‌بره.
November 21, 2025 at 7:33 PM
به آدم بی‌مسئولیت که اعتبار و زحمت بقیه رو به فنا داده چی باید گفت؟
هم عصبانی‌ام هم دل‌سرد.
کار کردن این طوری فایده نداره.
November 17, 2025 at 8:47 PM
از عوارض این قرصه اینه که تا صبح ۱۸ بار بیدار می‌شم.
دفعه قبل به خاطر همین قطعش کردم. الان یادم اومد!
November 11, 2025 at 2:43 AM
از باشگاه سخت مجبور شدم پیاده بیام و تا اطلاع ثانوی تف تو چیز.
November 10, 2025 at 5:36 PM
هفته قبل گلودرد اندکی عارض شد که در نطفه خفه‌ش کردم. به خواهر گفتم نمی‌دونم سرماخوردگیه یا حساسیت؛ گفت تو کلا در انکار سرماخوردگی‌ای.
امروز دوباره یه نوک قاشق کره بادوم‌زمینی خوردم و همون حالت رو دارم.
انکارم مستدل بود خواهر من.
November 9, 2025 at 4:17 PM
یه دنباله‌دار‌طور جدید پیدا کردن. انگار یه چیزای عجیب‌غریبی هم داره.
حالا البته قصه زرد زیاده، ولی با ما باشید.
November 7, 2025 at 6:52 PM
لذت‌بخش‌ترین بخش زمستون، بخاریه .
پاهات رو بهش بچسبونی و بخوابی.
November 6, 2025 at 8:01 PM
امشب یه‌جا چهارده تا تخم‌مرغ رو با بقیه مخلفات به کیک تبدیل کردم. اونم تو یه فری که در و پیکر نداشت و بار اولم بود می‌دیدمش!
از نتیجه راضی‌ام حسابی. ترد و خوشمزهبود.
خدا پدر لیلا رو بیامرزه با این دستور خوبش.
ولی اسپانسر لازمه. خَیر لازمه که واسه چند تا چیز مهم و پایه‌ای هزینه کنه. خیلی هم جدی و فوری.
November 4, 2025 at 7:51 PM
اپ گوشی هر روز می‌گه فردا ۲ درجه خنک‌تر از امروز؛ فردا باز این قدر گرمه که پنجره بازه.
خیر و برکت از همه چی رفته.
October 31, 2025 at 2:38 PM
سالاد فصل ایز مونتد.
آجیلش کم بود. فردا می‌رم گل‌کلم و خرت‌وپرت می‌گیرم که تموم بشه.
October 30, 2025 at 7:00 PM
تو خوابم یه بچه بود، یه دختر کوچولوی شاید چندماهه یا یک‌ساله. بسیار بامزه و شیرین و ناز بود.
تو خواب پدر و مادرش هر دو پزشک بودن انگار. مادره دوستِ دوستم بود ولی چنان خوش‌رو و مهربان بود که انگار دوست خودمه.
October 26, 2025 at 6:38 AM
تو اسباب‌کشی بزرگ علاوه بر سری کامل مجله گاما، اون همه مجله گل‌آقا، مجله دانشمند و مجله نجوم، یه عالم مجله شمار و طبیعت قدیمی هم بود که همه رو ریختن دور.
دو روزه قلبم برا این آخری شرحه‌شرحه است. برا بقیه چندین بار عزاداری کردم، تازه نوبت به این رسیده.
من اولین شماره گل‌آقا رو داشتم. چرا ریختن دور آخه؟
October 23, 2025 at 2:19 AM
از باشگاه برگشتم و برای خودم پنیر برشته درست کردم و در کمتر از آنی همه‌ش رو بلعیدم.
لامصب چقدر خوشمزه است.
October 20, 2025 at 5:34 PM
بعد از تقریبا چهار هفته باشگاه، حس می‌کنم زانوهام خیلی زیاد بهتره، کمردردم هم خیلی خوب شده.
فقط در رفتن یه جوری لختی و سنگینی دارم که انگار دارن می‌برنم سنگ‌کشی.
October 19, 2025 at 4:51 PM