دیروز تو شر شر بارون بدون چتر برگشتم خونه و تو راه برای خودم نرگس خریدم و شاد شدم.

دستپخت مامانم طوری خوبه که امروز تا در قابلمه رو برداشتم تو مغزم پخش شد که «تو با قلب ویرانۀ من چه کردی...»

تو داروخونه مامان جوونی برای موی فر بچه 3 ساله‌اش «یه چیزی که باهاش بشه موهاش رو شونه کرد» می‌خواست. موی مامانه صاف بود بنابراین یه منبر کوتاه با عنوان «موی فر، فرصت‌ها و تهدیدها» رفتم و خدا رو شکر مادره استقبال کرد.
اگه کمک کنه اون بچه با موهاش رابطه خوبی بسازه، امروز انسان مفیدی بوده‌ام .

یعنی چی که تعطیلی رسمی افتاده جمعه؟ احساس می‌کنم بهم شخصاً توهین شده.

بهمن گذشته برای خواهرزاده وسطی بعد از ماه‌ها انتظار پی‌اس5 خریدن به این شرط که عیدی و کادوی تولد بعدیش همون باشه.
نزدیکای تولدش مامانش بابت موضوعی می‌خواست بهش جایزه بده، این میمون کوچیک هم گفته میشه به عنوان جایزه، برام کادوی تولد بگیرین؟

هنوز صدا اکو میشه