یه زمانی بابالنگدرازی داشتم؛یعنی برای من اینطوری بود که اون منجی تمام افکار شوم و پلیدم میشد،توی دفتری براش مینوشتم و میگفتم یه زمان به خودِ اصلش نشون میدم... خلاصه که خیلی دوسش میداشتم! =) کاش هیچوقت بابا لنگدراز ذهنم ازم دور نمیشد،فاصله نمیگرفت و محو نمیشد! شاید الان واقعیترین اتفاق زندگیم شده بود!
July 2, 2023 at 5:00 PM
یه زمانی بابالنگدرازی داشتم؛یعنی برای من اینطوری بود که اون منجی تمام افکار شوم و پلیدم میشد،توی دفتری براش مینوشتم و میگفتم یه زمان به خودِ اصلش نشون میدم... خلاصه که خیلی دوسش میداشتم! =) کاش هیچوقت بابا لنگدراز ذهنم ازم دور نمیشد،فاصله نمیگرفت و محو نمیشد! شاید الان واقعیترین اتفاق زندگیم شده بود!