بهار
kharchosoone.bsky.social
بهار
@kharchosoone.bsky.social
وقتی حسی که به امر «غیرواقعی» داستان‌های آمریکای لاتین چون مارکز دارم را می‌گذارم کنار حسی که به آن در سبک کافکا دارم، می‌بینم هر دو جایی در درونم وجود دارند. هم آن پذیرش نرم اسطوره‌وار را در خود می‌بینم و هم آن اضطراب، وحشت و گیجی کافکایی در فروریختن «امر واقعی» که به persecution فکر می‌کنم مربوطست.
در حال خواندن دوباره‌ی صد سال تنهاییم. نمی‌دانم چرا ادبیات آمریکای لاتین عجیب بر دل ما می‌نشیند؟ آیا بر دل و جان همه این چنین می‌شنید یا ادبیات و فرهنگ ما ارتباط مستقیم و ویژه‌ای به آن می‌زند؟
December 8, 2025 at 8:44 PM
از هر سو به این چند نسل نگاه می‌کنی، از دوران مهاجرتشان از محل آبا اجدادی هزار ساله‌شان از کوه‌های داغستان/روسیه تا این چهار نسل در شمال ایران که به چشم دیدم، هیچ چیز جز همان رئالیسم جادویی آمریکای لاتین انگار پاسخگو نیست. تکرار نسل به نسل، به هم ریختن زمان، فراموشی، و از بین رفتن مرزهای واقعیت و خیال.
December 8, 2025 at 7:48 PM
حالا دو تا بازی فوتبالشون افتاده شهر ما. از تصور اون گروه آدمای خجسته دای که از گذشته‌هام قراره پاشن بیان اینجا برای فوتبال و بعد اون بسیجی دهنگشادایی (سام فلان و اینا) که قراره جر بدن خودشونو و توییترو که هیچ کس حق نداره بره تماشا، از همین الآن حوصله‌م سر رفته. 🥱
December 8, 2025 at 5:30 PM
برای این که یک ساعت رانندگی نکنم تا اون سر شهر رفتم یه سلمونی که نزدیکتر و پیش آرایشگر اصلیم نرفتم و یه کپه رید تو موهام اینیارو :(( انگار مدل کرنی (karen) زده:)). وقت گرفتم برای دو هفته دیگه با آرایشگر خودم شاید که این تر رو یه کاری کنه.
December 7, 2025 at 5:04 PM
یه سبد غر آوردم، هم سرما خوردم و هم پریود شدم هم د باید بره سفر و هم ددلاین دارم و هم یه سری دوستامون از بوستن اومدند باید ببریمشون گردش در باغ و بستان با بچه‌ها.
December 6, 2025 at 3:24 PM
ول هاکنین دوستان. هممون اسنابی و هیپوکریت هستیم، خاصیت طبقه متوسط دست به قلم/توییت/بلوسم/بلاگ همینه. دیگه فوقش هی حواسمون باشه مچ خودمون رو بگیریم که حداقل عذر می‌خوام عنش رو درنیاریم. الهی آمین. 😬
December 4, 2025 at 11:35 PM
خب به سلامتی عطر‌های پیش از بارداری رو می‌زنم سر درد می‌گیرم. یه سری سمپل عطرهای جدید امتحان کردم این چند وقت و بله معلوم شد تنها عطری که پسندیدم گرون‌ترین عطریه که در زندگانیم امتحان کردم.
November 30, 2025 at 11:45 PM
یکی از همسایه‌ها‌مون دیروز هدیه‌ی کریسمسمون (هالیدیمون) رو دیروز گذاشت دم در. اکثرا هم آذین بندی و دکور کریسمس رو علم کردند. چه خبره بابا.
November 30, 2025 at 10:48 PM
فهمیدم یه جایی درونم همچنان امید داشتم بره تراپی و الآن طبق معمول سرخورده شدم از این ناتوانیشون در دیدن ویرانه‌های دورو برش. یه خشمی در من قل قل می‌خوره بهش فکرمی‌کنم. امروز نتونستم، آخرش سعی کردم تا اونجا که می‌شه یه جور نرمی به روش بیارم، آخر هم فکر نکنم .موضوع رو گرفته باشه :((
مادرم رو کلی تشویق کردم بره تراپی، اطلاعات چند تا تراپیست با تجربه و تخصص در کار با افراد مسن‌تر براش گرفتم. بعد امروز گفت به جا اونا زنگ زده به یه مشاوری آشنای خودش از بهزیستی، می‌گه اونم گفته همه کارات درسته و خیلی خوب هندل کردی و «حالت هم خیلی خوبه» لازم نیست بیای. :)))چی بگم من به این زن؟
November 28, 2025 at 10:45 PM
یه سری گروه و کتاب‌خانه‌ی زنان جادوگر تو شهرمون پیدا کردم کردم که فعالند و برنامه آشنایی برای عموم می‌ذارن. جدی تو فکرم که برم.
November 28, 2025 at 1:09 AM
حالا چی شد این قدر اصرار بر کدگذاری شد؟ چرا علف و چخوس و پات نه؟ این همه سانسور از برای چیست؟ از خودمونن که 😔 یعنی الآن بگم پاتهدم به معنای واقعی کلمه جاجم می‌کنید؟
November 27, 2025 at 3:40 PM
مادرم رو کلی تشویق کردم بره تراپی، اطلاعات چند تا تراپیست با تجربه و تخصص در کار با افراد مسن‌تر براش گرفتم. بعد امروز گفت به جا اونا زنگ زده به یه مشاوری آشنای خودش از بهزیستی، می‌گه اونم گفته همه کارات درسته و خیلی خوب هندل کردی و «حالت هم خیلی خوبه» لازم نیست بیای. :)))چی بگم من به این زن؟
November 26, 2025 at 4:46 AM
من طبیعتا مطلقا مشکلی با عربی حرف زدن ندارم به هیچ وجه ولی این که پادکستر بلوند آمریکایی از بروکلین هی می‌گه ان‌شالله وسط انگلیسی خیلی کرینجه به نظرم.
a little girl in a pink dress is sitting at a table making a face .
ALT: a little girl in a pink dress is sitting at a table making a face .
media.tenor.com
November 24, 2025 at 7:24 PM
فندق کو :(
November 24, 2025 at 2:04 AM
باز دوباره یکی زارت اومد کوبید به ماشین من که پارک بود. ولی این یارو (مرد ۴۰ ساله مثل قبلیه) بنده خدا یک نامه بلند بالای معذرت خواهی هم نوشته بود و بعد هم یک ساعت وایساد منتظرم، هزار بار معذرت خواست که باعث دردسر شده و خیلی مضطرب بود، که من دلداری می‌دادم بهش که پیش میاد بیمه‌هامون حلش می‌کنند.
توی چراغ قرمز وایساده بودیم، یه یارو یهو عقبکی اومد زد به ما در حالی که داشتم براش بوق می‌زدم. اولش گفت اکی، بعد فهمید ویدیو نداریم زد زیرش!اطلاعات رد و بدل کردیم. الآن با وکیل حرف زدم، گفت چون مدرک نداریم و اون داره دروغ بگه هیچ کاری نمی‌تونیم بکنیم. رفتم سرچ کردیم طرف خاخامه، مسئول برنامه‌های کودکان.
November 23, 2025 at 9:59 PM
وای امروز فهمیدم کارمندامون که توی ایالتیند که قانون اجباری مرخصی با حقوق روزای تعطیل فدرال رو ندارند، دو تعطیلی قبلی رو پاشدند رفتند سر کار. با این که هم تو آفر لترشون نوشتم هم بهشون مستقیم ایمیل زدم. :(

بنده خدا آمریکاییارو جوری بار میارن که حس می‌کنن روز تعطیلشم به رئیس بدهکاره. :((
November 22, 2025 at 3:13 PM
از زمان جنگ ۱۲ روزه اینقدر رئالیتی تی‌وی آشغال شروع کردم و تموم کردم. آشغال آشغال. شامل Real Housewives و شاهز آو سانست این چیزا. نقش فرهنگ وزین و دیرین پارسی چه پررنگه در این شوها. مبارک هفت جدمون که حداقل فاز ابودرامامون برای مزه‌دار کردن رئالتی شو خوب نون تو روغن زده.
November 22, 2025 at 2:12 PM
مادرم و دخترخاله‌ش شدیدا ذوق دارند که دارم یکم می‌گردم در تاریخ خانواده‌شون و شدید پیگرند و همین دو تا ورق پاره‌ی باقی مونده رو کشیدند بیرون و فرستادند برام. هر یک خط اطلاعات اضافه‌ای که پیدا می‌کنم و برای مادرم نقل می‌کنم چشمانش برق می‌زد تند تند برای دخترخاله‌ش تعریف می‌کند. انسان بی‌گذشته معلق و رهاست.
November 21, 2025 at 6:44 PM
داشتم فکر می‌کردم این ترس یکی از ریشه‌هایش کجاست؟ یک باری من برای یکی از دوستان قدیمی و بسیار عزیزم که جنسیت یا آنتروپالوژی یا چی می‌خواند خیلی سال پیش یک سری خاطرات خیلی شخصی راجع به والدین و دوستان خانوادگیمان شخصی بود را گفتم، همین حالت معمولی که با دوستی از خانواده‌تان و تجربه‌تان می‌گید. چند سال/
انگار برای اولین بار بعضی پدیده‌هایی که در خانواده‌ام دیدم‌ام معنا پیدا کرده‌ام. همیشه مانده بودم چرا پس ما این چنینیم خیلی چیزا فهمیدم و دوست دارم این داستان‌هارو بیشتر بدانم و بنویسم. ولی می‌ترسم. باورتان می‌شود از این می‌ترسم که بعضی دوستان و نزدیکانم وردارند این‌ها را بکند موضوع مقاله و بازی آکادمیک.
November 16, 2025 at 12:18 AM
یک سال و هفت هشت ماهه زاییدم و تازه چند هفته‌ست که حس می‌کنم مغزم داره به حالت «عادی» بر می‌گرده. انگار سرم تازه داره از میون مه و دود غلیظ بیرون میاد. آه از این هرمون‌ها.
November 14, 2025 at 8:38 PM
از ژانویه دوباره مدرسه می‌رم (پاره وقت) و اینقدر ذوق دارم، در حدی که اگه الآن می‌دونستم چه درسایی دارم می‌رفتم کتاباشو می‌خریدم و جلد می‌کردم می‌چیدم جلوم. ناف من رو با دانش‌آموزی بریدند دوستان.
November 8, 2025 at 7:54 PM
این کتاب آندر د نت چرا آدیوبوکش هیچ جا پیدا نمی‌شه؟
November 7, 2025 at 11:38 PM
من با والدین آتئیست بزرگ شدم و اقوام و آشناهامون آتئیست بودن و الآن کلی آدم آتئیست دگم و متعصب و مشکلدار و مشکلزا می‌شناسم. آتئیست می‌شناسم دقیقا به اندازه‌ی یه خانواده‌ی سوپر سنتی مذهبی دگم و محدود کنندست ولی نه در قالب حجاب و اینا. برای همین به نظرم مسئله دین نیست، چون شما حتی می تونی آتئیست/
November 7, 2025 at 6:31 PM
به نظر من خیلی-سرخوردگی-دیده الآن تازه قسمت سخت‌تر قضیه‌ست. این که ممدانی درعمل چه میزان ضدبیلیونر، پرو ترنس، و طرفدار خدمات اجتماعی و غیره می‌مونه و چه جور روایتی از کارکردش ارائه می‌ده. اگر این ممنتوم اجتماعی هم از دست بره نمی‌دونم دیگه چه نیرویی این افسارگسیخته‌گی راست رو در کوتاه مدت می‌تونه جمع می‌کنه.
November 5, 2025 at 10:08 PM
“Gay sharia law”
وای که توییتر بعضا چه فانه.
November 5, 2025 at 4:18 PM