کوتاهترین روز سالتون بخیر 🌞
کوتاهترین روز سالتون بخیر 🌞
اتحادیست که در عهد قدیم افتادست
اتحادیست که در عهد قدیم افتادست
کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآیی
بر رهگذرت بستهام از دیده دو صد جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
حافظ
کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآیی
بر رهگذرت بستهام از دیده دو صد جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
حافظ
هر که را در طلبت همت او قاصر نيست
حافظ
هر که را در طلبت همت او قاصر نيست
حافظ
گوی زمین ربوده چوگان عدل* اوست
وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم
تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم
خالی مباد کاخ جلالش ز سروران
و از ساقیان سروقد گلعذار هم
*ترازو نشان مهر ماهه😳
گوی زمین ربوده چوگان عدل* اوست
وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم
تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم
خالی مباد کاخ جلالش ز سروران
و از ساقیان سروقد گلعذار هم
*ترازو نشان مهر ماهه😳
دیگه هیچ جا هم گیر نمیاد. بقیه مارکا هم بدمزهن. نمیدونم چکار کنم 🤰🏻
دیگه هیچ جا هم گیر نمیاد. بقیه مارکا هم بدمزهن. نمیدونم چکار کنم 🤰🏻
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار
عملت چیست که فردوس برین میخواهی
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار
عملت چیست که فردوس برین میخواهی
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
مست است یار و یاد حریفان نمیکند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من
یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن
گردد شمامه کرمش کارساز من
نقشی بر آب میزنم از گریه حالیا
تا کی شود قرین حقیقت مجاز من
مست است یار و یاد حریفان نمیکند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من
یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن
گردد شمامه کرمش کارساز من
نقشی بر آب میزنم از گریه حالیا
تا کی شود قرین حقیقت مجاز من
هر ادمی نیاز داره یه جایی از جاده حماقت که رسید اینو به خودش بگه
هر ادمی نیاز داره یه جایی از جاده حماقت که رسید اینو به خودش بگه