کار فقط با آهنگ‌های لیست گیلتی پلژر

قرار بود کار شرکت رو با مهستی شروع کنم ولی با شادمهر شروع کردم و با شجریان به پایان رسوندم.

صبح در حال فروپاشی روانی داشتم ماست خیار درست می‌کردم، چونکه نهار خوردن توی شرکت زنگ تفریحیه که باید بهش اهمیت بدم.

اینکه هر صبح با شمسی خانوم و آرشیدا هم‌مسیرم تا ونک می‌تونه شروع یک قصه فانتزی باشه.

نیاز داشتم یک ساعت دیرتر برم سر کار و به جاش بشینم خیره شم به یه گوشه‌ای. نیازم رو عملی کردم.

مجله ناداستان شماره اعتیاد واقعاً چیز غریبیه:

اومدن به ماشین دوستِ دوستمون قفل چرخ زدند برای توقیف به بهانه بدحجابی، بعد دو روز زنگ زدند که هستید بیایم قفل رو برداریم؟ طرف گفته مدت توقیف ده روزه چرا الان زنگ زدید؟ گفتن قفل کم آوردیم. اینم مشالاش باشه گفته نه شما گفتید ده روز من حساب باز کردم روش الانم نیستم خونه نمیشه بیاید قفل رو بردارید :))

سی و هشت سالگی وقت خوبیه برای غرق شدن در کتاب کودک مصور.

متأسفانه برای اینکه مطمئن شم چایی‌م داغه دستم رو کردم توش.

بریم که تیتراژ آغازین بلوسکای رو داشته باشیم.