هر بسته‌ای که باز میشه:

نصف مسج‌هامون شده عکس این خرمالو تو دستشویی. چون هنوز می‌ترسه از دستشویی جدیدش و مقاومت میکنه. عکس میگیریم میفرستیم که خیال اون‌ کسی که در لحظه نبوده راحت شه که این فنقل رفته دستشویی.

مبخواستم برم بیارمش بشونمش کنارم ولی خودش فکر کنم صدام رو شنید و اومد. خرمالوی جادویی.

مجبورن فکر کنم.

چی از چاه میارتم بیرون وسطا؟
یک خرمالو دارم و یک عدس.

مامانم در جواب به اینکه چرا انقدر زود بیدار شدین.

شونصد میلیون بار هم البته جارو کنم فدای یک دونه از همون موهاشون.

کارم خیلی زیاده ولی به‌جاش شب که بشه میتونم برم کتاب رمانتیکم رو گوش بدم. جلدشم دوست دارم.

گربه‌ها هم که البته بهترینن.