Mohadese Vazehi
mohad.bsky.social
Mohadese Vazehi
@mohad.bsky.social
چرا سفارت آلمان این‌جوری می‌کنه؟ بابا باز کن تا باز یه چی نشده. باز کن از کار و زندگی افتادیم تکلیفمون معلوم نیست 😫😫😫
یعنی حتی لحظه‌ای خوشحالی نکردم که با گپ تحصیلی و این سن و سال از یه رشته‌ی خیلی متفاوت با خودم پذیرش گرفتم. همه‌اش نگرانی این‌که: وای داره نمی‌شه.
خسته شدیم. 😫
July 29, 2025 at 1:14 PM
انقد وحشتناکه که از ترس نفسم داره بند میاد.
لحظه‌ای صدا قطع نمی‌شه.
صدای ملخی که نمی‌دونم پهباده چیه. صدای انفجار که نمی‌فهمم پدافنده یا بمب و موشک.
عجب اوضاعیه.
June 13, 2025 at 9:15 PM
اینا رو 🤦🏽‍♀️ خنده‌دارن واقعاً. «اونور»
May 3, 2025 at 11:02 AM
به نام خدا، تافل رو ریدم.
دیشب هرکاااری کردم خوابم نبرد و اینجور شد.
بعد الان توییتر رو باز کردم دیدم چه‌قدر دعوا شده زیر عکسی که از غزال گذاشتم، و کلی دایرکت از آدمای کاااملاً غریبه که «چی شد فوت کرد؟»
لذا، برم بمیرم منم. اه.
May 3, 2025 at 9:01 AM
چهل روز شد که غزال نیست.
من هنوز منتظرم از یه جایی پیداش بشه بگه «سورپرااایز»
با از اون خنده‌هایی که سرش می‌رفت عقب.
مثلاً بگه گفته بودم که یک ساله ترنج نذاشته بخوابم. رفته بودم استراحت کنم.
May 2, 2025 at 8:40 AM
شنبه تافل دارم. و تناسب نمره‌هایی که تو بخش‌های مختلف می‌گیرم خیلی عجیب و مسخره است. مثلاً بخش خوندن و شنیدن رو معمولاً نمره‌ی کامل می‌گیرم، به حرف زدن و نوشتن که می‌رسه می‌رینم.
سر حرف‌زدن که یهو کلاً ذهنم خالی می‌شه و فقط تته پته.
کاش به خیر بگذره. ۱۱۰ بشم به همه‌تون شیرینی و ماچ می‌دم. 🥲
April 30, 2025 at 1:03 PM
خیلی دلم دریا و آفتاب می‌خواد. ولی دستِ کم تا یه ماه دیگه اصصصصلاً وقت ندارم. بعدش هم دیگه انقد جنوب گرم می‌شه که حال نمی‌ده.
حالا اگه کارم کم‌تر بود، انقد هوس نمی‌کردما. اینم یه جور دنبال راه فرار گشتنه. می‌شناسم خودمو :))
April 19, 2025 at 5:59 PM
هر روز، به محض این‌که بیدار می‌شم، هنوز چشامو باز نکرده، غزال میاد جلو چشمم.
نه، هنوز باور نکردم. باور کردنِ مرگش، برام ناممکنه.
April 14, 2025 at 1:37 PM
این زن دیشب اومد گفت لازم داره یه چک بخوره. افسری و درست!
وقتی داشت می‌‌رفت گفت آخرم چکو نزدیا. منم که با اون حال، همونو خوابوندم تو گوشش 🤷🏽‍♀️
حالا پیام داده هنوز گوشم زنگ می‌زنه.
ولی راضی بود از نتیجه. 🤲🏽
April 13, 2025 at 1:36 PM
پریودم قاطی کرده، یه روز هست یه روز نیست، در نتیجه هورمون‌ها هم گه‌گیجه و در نتیجه‌تر من یه سگ هار و استرسی‌ام که هم‌زمان لوس و غمگین هم هست و ناز و بغل هم می‌خواد.
و با این حال کثافت نشستم پای کار، چون عقبم. ولی جلو هم نمی‌رم.
هوا هم که اینجور، مذاکراتم اونجور.
یکی رو بدید پاره کنم لطفاً. کار دارم.
April 12, 2025 at 12:26 PM
گربه‌درمانی واقعاً جوابه.
این سه تا فسقل، دستِ کم چندتا پله آوردنم بالا.
صورتشون اندازه‌ی صفحه‌ی ساعتم بود 😭😍
April 8, 2025 at 9:02 PM
همه‌ی دور و وریامو خسته کردم. بهاره. دلشون می‌خواد خوش باشن. من اگه باشم، خون به دلشون می‌کنم.
نشسته‌ام تو خونه به زور آرام‌بخش و ویاس، بلکه بتونم کار کنم. که چند ساعت تصویرش جلو چشمم نباشه. فکر کنم داره زندگیشو می‌کنه.
اگه باورم بشه، فرق می‌کنه؟ کی‌ باورم می‌شه؟
April 6, 2025 at 12:33 PM
امروز که با ترنج بازی می‌کردم، هر کار بامزه‌ای که می‌کرد یه دور تو ذهنم می‌گفتم «یادم باشه اینو به غزال بگم»
کی باورمون می‌شه؟
April 4, 2025 at 10:29 PM
نمی‌دونم چیکار کنم. یه ماه دیکه امتحان و چندتا ددلاین دارم. قرار بود صدم رو بذارم براش.
اما حالا تو بگو ۵، نمی‌تونم.
بعد از خودم عصبی می‌شم. احساس می‌کنم باید از همه دور باشم که فاز کسی رو بد نکنم. چون حتی نمی‌تونم تظاهر کنم بد نیستم.
چهار روزه غذا نخوردم و هر کوفتی دم دستم باشه می‌خورم قندم نیافته فقط.‌
April 1, 2025 at 12:52 PM
غزال یه بار گفته بود من اگه جوان مردم، همه‌جا بنر بزنید که همه بفهمن. دلشون بسوزه از جوان‌مرگیم.
طبعن در یه وضع سرخوشی، داشتیم به این حرفا می‌خندیدم.
حالا عیده، غزال نیست، و من اینجوریم که هی وسط استوریای بهاری بقیه، از داغ دلم نگم.
ولی دلم می‌خواد بیلبورد بزنم که حیف از دوست خیلی جوان و پر از زندگی‌ام.
March 28, 2025 at 9:11 PM
باهم بزرگ شده بودیم رسماً. عروسی‌اش بهترین عروسی‌ای بود که تا الان رفتم. سفرها، ساعت‌ها حرف زدن، گشت که منو گرفته بود اومد دنبالم و چقد خندیدیم بعدش. دست‌پخت بی‌نظیرش. مهربونی بی‌دریغش. حتی دعواهامون.
هیچ‌جوره باورم نمی‌شه.
بیست سال خاطره جلو چشممه.
March 27, 2025 at 12:04 AM
دوست قشنگم تصادف کرده و تو کماست.
کاش این سال جدید اون‌قدر مهربون باشه که این زن زودی بیدار شه.
به خاطرِ دخترِ یک ساله‌اش.
March 22, 2025 at 2:36 PM
چهل‌وهشت ساعتِ آخر سال انقدر خوش گذشت بهم که دلم می‌خواد نشونه‌‌ای چیزی باشه که سال خوبی پیشِ رومه!
ده ساعت رقصیدم، حال خوب، آدما خوش‌فاز، هوا بهاری و زیبا، کنار کلی از دوستام.
March 20, 2025 at 9:48 PM
دیروز بعد از سال‌ها یه باری رو گذاشتم زمین. با این‌که کلی تروما باهاش زده بالا، ولی حس سبکی خوبیه.
February 14, 2025 at 6:41 PM
دو ماه پیش موهامو یه مدلی کوتاه کردم که تا دو هفته خیلی خوب بود و باهاش حال می‌کردم. ولی بعدش بهم ریخت. منم آرایشگاه نرفتم.
حالا یا باید برگردم بهش و هر ماه آرایشگاه، یا خیلی کوتاهِ کچل‌طور کنم، یا یه مدت همینو تحمل کنم. هیچ‌کدومو نمی‌خوام!
February 8, 2025 at 6:15 PM
یه حالِ «تو هیچ‌گاه پیش نرفتی، تو فرو رفتی‌»ای دارم.
و هیچ خوشم نمی‌آد.
February 5, 2025 at 3:35 PM
خوبه. کم کم داره فضاش آشنا می‌شه.
به دور از سایبری و ناامن.
آخیش! 😌
July 2, 2023 at 10:21 AM
بحران میانسالی یه جوری خفتم کرده، که واقعن دیگه نمی‌خوام زندگی کنم. بسه.
May 29, 2023 at 1:17 PM
دو تا کد نمی‌ده دست دوستامونو بگیریم بیاریم؟ چه وضعشه؟
April 24, 2023 at 11:45 AM
عرض شود که: زن زندگی آزادی ✌🏽
April 6, 2023 at 11:51 AM